عشق منی سبحان...
عزیز مامان خیلی وقت بود که نتونستم خاطرات و عکساتو بذارم ،یکی از دلایلشم فروش خونه و نقل مکانمون بوده،
آخرای فروردین یه سفر به استان مرکزی رفتیم،هنوز هوا کمی سرد بود اما کلی خوش گذشت.
چند روز بعدشم که تولد زهرا، دختر عموت ،کلی شیطنت کردی و وقتی زن عموتم کیک آورد دخل کیک آوردی!!!
اینجا هم پارک خلیج فارسه که با مامانی اینا رفتیم و کلی بازی کردی و همش می گفتی اومدیم دریا
عروسک مامان که خیلی خیلی هم شیطون + خرابکار +کلی هم شیرین زبونی ،لباسای بابا رو می پوشی می گی بزرگ شدم، یا می گی می خوام برم اداره پول بگیرم واسه مامان نون بخرم و...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی